دل شکسته آسمانی

به گوشت می رسه روزی که بعد از تو چی شد حالم
چه جوری گریه می کردم که از تو دست بردارم
نشد گریه کنم پیشت نخواستم بد شه رفتارم
نمی خواستم بفهمی تو که من طاقت نمی یارم
دلم واسه خودم می سوخت برای قلب درگیرم
یه روز تو خنده هات گفتی تو می مونی و من میرم
 

 

سرم رو گرم می کردم که از یادم بره این غم
ولی بازم شبا تا صبح تو رو تو خواب می دیدم
نمی دونستی اینارو! چرا باید می فهمیدی؟
من و دیدی ولی یک بار ازم چیزی نپرسیدی
نمی دونستی اینارو چرا باید می فهمیدی
من و دیدی ولی یک بار ازم چیزی نپرسیدی

 

 

 


: тαɢƨ
+ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,| 18:8|hani| |

امشب برايت مي نويسم

امشب که شبي است ساکت و زيبا

چشمانم را مي بندم

لبخند مي زنم

لبخند ميزنم به شکوه اين شب

که به ياد توام باز

و باز ... و هميشه

مي انديشم آيا لحظه اي هست که به ياد تو نباشم

مي انديشم به وقت اندوه

به وقت گريه

به وقت دلتنگي

به وقت خنده

و مي بينم

که يادم چه وفادار بوده به يادت


امشب برايت مي نويسم

امشب که به اندازه يک سرزمين

بينمان فاصله است

امشب که از روحم به من نزديکتري

مينويسم که دوستت دارم

آه خدايا

اين دوست داشتن را چقدر دوست دارم

 امروز اولین روزیه که رفتی مسافرت هنوز نرسیدی دلتنگت شدم

دوست دارم نفسم

 

 



: тαɢƨ
+ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:,| 15:22|hani| |

چه غریــــــــــــــــــبانه شـــــــــــده ایــــــــــــــــــنجا

از وقتی کــــــــــــــــــــــه رد پایی مانـــــــــــــــده

چه بیـــــــــــــــــــگانه شـــــــــــده  با خــــــــــود

از وقتی که بوی عطرش را جا گـــــــــــــــذاشته

من چگــــــــــــــونه سکــــــــــــــــــوت شده ام

بعد از آن روز که بغـــــضـــــــی مانــــــــــــتده

 

 


: тαɢƨ
+ سه شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,| 23:44|hani| |

این را برای تــو می نویسم

  که می دانی من همه ی عمر با پنجره مأنوس بوده ام

                                   و برای تو که می دانی همه ی عمر پنجره ی من

  فقط رو به شب گشوده شده است. . .

         برای تو که می دانی بی پنجره نفس ندارد این شبگرد . . .

            و برای تو که می دانی من از نهایت شب هستم . . .

همه ی پنجره هایم . . . گشاده به هر سو که باشد

فقط یک منظره دارد

                            و آن چشمهای توست . . .

 


: тαɢƨ
+ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,| 23:33|hani| |

 

آنگاه که غرور کسي را له مي کني ، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران

 مي کني ، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني ، آنگاه که بنده اي

 را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن

 غرورش را نشنو ، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ،

 مي خواهم بدانم ، دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي

 خوشبختي خودت دعا کني ؟ بسوي کدام قبله نماز مي گزاري

 

 

 


: тαɢƨ
+ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,| 12:13|hani| |

 

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟

خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره

اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری

به تو که موندگاری ...


: тαɢƨ
+ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,| 12:4|hani| |

نگو دوستت ندارم

 

نگو كه دوستت ندارم عشقت واسم حقيقته

يه لحظه هم ديدن تو براي من غنيمته

نگو كه دوستت ندارم بي تو شبا خواب ندارم

با تو مثه يه رودخونه اما بي تو خشكم آب ندارم

 

 

نگو كه دوستت ندارم دنيام بي تو رنگ نداره

تموم اين ترانه هام بي تو آهنگ نداره

.

.

.

عشقو از چشام بخون منو از خودت بدون

با اين همه زخم زبون عاشقتم اي مهربون ...

 

 

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم


تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . . .


تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .


لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .


که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد


لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .


لمس کن لحظه هایم را . . .


تویی که نمیدانی من که هستم ٬  


لمس کن این با تو نبودن ها را


لمس کن ...


: тαɢƨ
+ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,| 12:1|hani| |

 


رفتی ولی نمی شود انگار باورم


در بسترم ، خیال تو را باز می برم


گفتم که بعد از اینهمه سختی و انتظار


شاید هوای عشق تو افتاده از سرم


باور کن آب می شوم از این نگاه ها


از من مخواه بعد تو طاقت بیاورم


یا حس داغ دست تو را می برم به خاک


یا با تمام مدعیان ات برابرم


دیشب دوباره آمده بودی به خواب من


دیدی که از همیشه و هر روز بدترم


نزدیک تر شدی که پناهم دهی ولی


با بوسه ات دوباره من از خواب می پرم . . .
 
 
 
 


: тαɢƨ
+ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:,| 11:52|hani| |



тнємє мσиα